*خودتان قبول دارید که راه بسیار سختی را تا اینجا کار آمدهاید، از این مسیر بگویید؟
علوی: مسیر سخت سه حالت دارد یا باید تعریف کرد یا باید به تصویر کشید و یا آن را حس کرد. خیلی از آدمهایی که هدف و دغدغه سینما و بازیگری را داشتند سختی راه را کشیدهاند. بازیگری به من فرصت میدهد تا شاید تجربههایی که شاید خلاف عرف جامعه باشد را در قالب بازیگری به تصویر کشید که این هم ماحصل سالها تلاش و ممارست است. همه فکر میکنند اگر وارد بازیگری شوند تمام است اما ماندگاری و سفتکردن جای پا سخت است و بعدها مردم نمره میدهند. دو دهه قبل وقتی بازیگر وارد شد و با یک فیلم مورد توجه منتقدین و مردم قرار گرفته میدانست که حداقل یک دهه ماندگار خواهد بود. الان هر دو سه سال یکبار جریان بازیگری پوست میاندازد. در دهه شصت قهرمانهای ما در سینما و روی پرده آدمهای پخته و جا افتاده بودند در دهه هفتاد شد 35 تا 40، دهه هشتاد 30 تا 35 و در حال حاضر دهه 90 بازیگری هستیم و الان قهرمانهای فیلمهای ما زیر 30 سال هستند و به نوعی سینما مسیر نوجوانپسندی را طی میکند. طالع من این است که باید پله پله این مسیر را طی کنم و من با طالع و سرنوشت خودم نمیجنگم و سعی میکنم با انرژی و آرام مسیر را طی کنم.
*عموما تا بازیگر به مرحله بازده میرسد از سن 40 سالگی عبور کرده است
علوی: این موضوع مثل لیگ فوتبال ما است! ما بهترین فصل سال را که بهار است از دست میدهیم و تازه از اوج گرما لیگ را آغاز میکنیم و بعد از آن هم سرمای سخت را در پیش داریم. در سینما مخصوصا برای بازیگران مرد گویا بعد از چهل سالگی تازه استارت کار زده میشود. من همیشه دوست داشتم مثل یک فنر عمل کنم که این به مطالعه و داشتههای من برمیگردد.
*در این پروسه بازیگران سختی مالی زیادی متحمل میشوند؟
علوی: بستگی به شرایط خانوادگی دارد. بعضیها وضع زندگیشان خوب است ولی اکثریت آدمهایی دوست دارند وارد بازیگری شوند که از دل سختیهای اجتماعی بیرون آمدهاند البته در این میان آدمهایی هم بودند که وضع مالی خوبی داشتند ولی دغدغه آنها طرح مسئله نبوده برخی هم بخاطر شهرت و معروفیت وارد این حرفه شدند.
*برای شما چهره شدن در اولویت بود یا کار حرفه ای بازیگری؟
علوی: اگر برای من معروف شدن مهم بود کارهایی در طول این 15 سال قطعا داشتم که میتوانستم در همان دوران کار کنم و شهرت کاذب داشته باشم. من قبلا هم گفتم که بعد از «دربند» که برای بازی در این فیلم کاندید دریافت سیمرغ شدم برای نقش اصلی هم پیشنهاد داشتم اما خودم فکر میکردم که اگر قرار است روزی به نقش یک برسم بهتر است اول جایزه مکمل را بگیرم.
*در حال حاضر برخی بازیگران به نوعی از کارگردانها و صاحبان آثار جلوتر میروند. به نظر شما انقدر ملالت را تحمل کردن به بازیگر کمک میکند؟
علوی: این مسیر انتخاب ماست که این انتخاب هزینه دارد و این هزینه عمر و زندگی است که آن را وقف کردیم. شاید اگر من شغل آزاد داشتم و میخواستم عادی زندگی کنم در 36 سالگی دارای همسر و فرزند بودم و مثل خیلی از آدمها زندگی میکردم اما همه اینها را بخاطر هدفم به تاخیر انداختم و امکان دارد که این موضوع در بخش مالی برگشت داشته باشد اما در بخش معنوی غیر قابل برگشت است.
*متاسفانه فیلمهایی که شما در آن حضور داشتید پشت سر هم اکران نشد و شما بعد از آن فیلمها در فیلم «مرگ ماهی» مقابل دوربین رفتید، در میان آن تعداد از بازیگران ستاره چه حسی داشتید؟
علوی: تک تک افراد این پروژه مثل استاد محمود کلاری تا عوامل جلوی دوربین که خیلی از آنها بازیگران مورد علاقه من هستند قطعا برای من یک حال خوب داشت و یک هیجان. بعد از تجربه «دربند» همه به من گفتند تو برندهای اما خودم میدانستم که جریان سینما به این شکل نیست. پس از بازی در فیلم «دربند» من در همه ژانرها پیشنهاد داشتم و مشکل این نقشها این بود که در همان قالب شخصیت بهرنگ «دربند» بود. متاسفانه در سینما اگر یک روز نقش دزد بازی کنی همیشه به تو نقش دزد میدهند از همین رو نقشی که در «مرگ ماهی» به من پیشنهاد شد من را بسیار از «دربند» دور کرد و 180 درجه با کاراکتر دربند تفاوت داشت، وقتی بازی من آغاز میشد دیگر حس نمیکردم چه کسی کنار من بازی میکند.
*منتقدهایی که از کار شما در «دربند» تعریف میکردند و آن موفقیت را رقم زدند بعد از «مرگ ماهی» لجبازی بزرگی با شما کردند. شما این وضعیت را چطور ارزیابی میکنید؟
علوی: در آن دوره از جشنواره آقای مجیدی دبیر جشنواره بود و برداشت من به عنوان یک آدم بی طرف این است که احساس میکنم مسائل شخصی در ماجرای «مرگ ماهی» دخیل بود چرا که این فیلم میتوانست حداقل در چند بخش کاندید شود. ما عادت داریم ندیده قضاوت کنیم! سوای ماجرای سرمایهگذاری آن بانک اینکه شنیده شد یک فیلم توانسته این همه بازیگر را کنار هم جمع کند گارد گرفتند. دو دهه قبل یک فیلم با دو بازیگر بنام یک ساعت و نیم مخاطب را میخ کوب میکرد، الان سلیقه مردم کمی فست فودی شده و کار من بازیگر هم سخت و از همین رو کارگردان هم سخت انتخاب میکند، نکتهای که وجود دارد این است که فیلم «مرگ ماهی» فیلم لا زمان و لا مکانی است که یک قصه کلاسیک دارد و خلاف جریان فیلمهای اپیدمی قرار گرفته است چرا که فیلمساز حق دارد ژانر جدید را تجربه کند و این تجربه برای من بازیگر هم خیلی جذاب و متفاوت به حساب میآید. یکی از بزرگترین حسرتهای زندگی من این است که دیگر هیچوقت نمیتوانم با مرحوم علی حاتمی کار کنم و مجبورم با کسی شبیه به علی حاتمی کار کنم.
*یعنی مرگ ماهی به لحظا تماتیک شبیه آثار مرحوم علی حاتمی است؟
علوی: به هر حال حس و حال آن فیلم را داشت، وقتی میبینم حال و هوای یک فیلم به حال و هوای سینمایی که من قبلا دوست داشتم در آن کار کنم شبیه است کاری ندارم که قرار است در آخر مورد توجه منتقدین قرار بگیرد یا نه.
*علی حاتمی را دوست داری؟
علوی: علی حاتمی واقعا نابغه بود.
*کدام کارگردان های دهه شصت الان هستند که دوست داشتی با آنها کار کنید؟
علوی: هستند، ولی نمیسازند.
*مثلا؟
علوی: امیر نادری و ناصر تقوایی.
*اگر در حال حاضر نقشی شبیه به فیلم «گلهای داوودی» به شما ییشنهاد شود حاضرید در آن بازی کنید؟
علوی: به هر حال ذائقه آدمها پس از چند سال تغییر میکند هر چند که ما این فیلم ها را دیدیم و عاشق سینما شدیم اما هر چه جلو میرویم خواستگاه ما تغییر میکند. من معتقدم باید با جریان اجتماعی پیش رفت. قهرمان دهه 50 باید کتک میزد تا قهرمان شود اما الان دهه 90 است و باید کتک بخوری تا قهرمان شوی. وقتی فیلمنامه «لانتوری» را خواندم و دیدم که باید در آن فیلم کتک بخورم و یکی از دلایلی که آن فیلم را قبول کردم این است که قرار بود کتک بخورم. من وقتی فیلمنامه را ورق میزنم تمام نکات چالشی آن را در میآورم. اندازه نقش من در لانتوری بخاطر این بود که برایم جاذبه داشت تا دافعه چون میدانستم که بعد از نمایش فیلم چه اتفاقی میافتد و من اتفاقا در دل آن جریان قرار دارم. خدارا شکر سکانس لانتوری بسیار سکانس تاثیر گذاری از اب در امده است و شما نمیدانید در ان سکانس باید به چه کسی حق بدهید که این خیلی عجیب است.
*از این لحظات در دل مرگ ماهی هم وجود داشت؟
علوی: شخصیت رضا در «مرگ ماهی» چیزی داشت که شاید خیلیها آن را تاکنون متوحه نشدهاند. مادری وصیت میکند که سه روز پس از مرگ او را به خاک بسپارند و ما میتوانیم دلایلی را مثال بزنیم اما در دل این قصه دامادی وجود دارد که ساده و مثبت است و انگار به این خانواده نمیخورد اما نکته ای که وجود دارد این است که ما مرگ را میبینیم و چیزی که ترسناک تر از همه این اتفاق ها است و در لایه دوم فیلمنامه وحود دارد سکوت و سادگی ترسناک رضا است. در طول فیلم کدهایی داده میشود داده میشود که در آخر متوحه میشویم که رضا از اول هم از مرگ مادر خبر داشته و بزرگترین نشانه آن دانههای تسبیح است. پس رضا میداند که چه اتفاقی افتاده و این دیگر نامش سادگی نیست بلکه ترسناک است. اصولا عادت ندارم که برای نقشهایم در مصاحبه ها زیرنویس قرار بدهم! فیلم واقعا سنگین است و اینکه صدر صد همه دوست داشته باشند یا نه سلیقه و ذائقه مخاطب است و چند سال دیگر ببینید که زندگی مدرنیته چه بلایی سر خانوادهها میآورد.
*مرگ روابط خانوادگی در حال حاضر اتفاق افتاده است؟
علوی: متاسفانه چند سالی است که کلید خورده و اگر جلوی این موضوع گرفته نشود علی الخصوص درباره جوانان شبیه به سرطان بدخیم میشود و چیزی به نام فرهنگ که ما خیلی مدعی آن هستیم تخریب میکند و «مرگ ماهی» میتواند زنگ خطری در این باب باشد.
*وقتی از صحنه مرگ ماهی به خانه برگشتید حس شما نسبت به مادرتان چگونه بود؟
علوی: واقعیت این است که من فردی سنتی و پایبند به خانه و خانواده هستم، فیلم مرگ ماهی من را نسبت به زندگی کمی ترساند چون بزرگترین سرمایههای زندگی من پدر و مادرم هستند و نمیخواهم زود ورشکست شوم. من تا چند ماه بعد از مرگ ماهی درگیر افسردگی بودم. من دو جا در فیلم حالم بد شد و یک جا انتقال جنازه مادر از گلخانه بود که برای رئال شدن این صحنه یکی از اعضای گروه را در کفن میگذاشتیم که واقعا تا چند ماه تم افسردگی روی من نشسته بود، مثل آدمی که باید مراقب یک گورستان باشد. نزدیک ترین آدم فیلم هم به شخصیت مادر، رضا است که تنها به داخل قبر میرود و میبینیم که بچهها با توجه به علاقهای هم که دارند باز هم سرد برخورد میکنند.
*درباره «امکان مینا» بگویید؟ برخی از دیالوگهای شخصیتتان در این فیلم را خودتان طراحی کردید یا به صورت اتفاقی این دیالوگ عنوان شد؟
علوی: من همیشه دوست داشتم با کمال تبریزی کار کنم، ایشان از ما یک تئاتری دیدند و من را برای این نقش انتخاب کردند. دهه شصت دهه بسیار ملتهبی بود ما تازه انقلاب کردیم و جنگ استارت خورده و فضا فضای نا امنی است. اینکه میخواهیم آدمی را به خود نزدیک کنیم باید شیرین باشیم. در یکی از سکانسها احساس کردم که جای یک چیز در داشبورد خالی است و همین تخمه باعث صمیمیت میشود.
*اگر نکتهای دارید بفرمائید؟
علوی: هر چیزی را نمیتوان چید و با برنامه پیش رفت. در تلاش هستم که چیزی که در ذهن دارم را رقم بزنم اما حداقل جایزهای که آقای شهاب حسینی گرفت خیلی امید بخش بود. آرزوهایی که تا چند سال قبل برای ما محال بود به آن دست پیدا کردیم. کم پیش میآید که سینماگران از این دست افتخارات داشته باشند. من خیلی اتفاقی اهدای جوایز را دیدم و تا به حال با آقای حسینی برخورد نداشتم اما ناخواسته اشک میریختم و به نظرم لحظهای که شهاب حسینی جایزه گرفت مثل گل خداداد به استرالیا ارزشمند بود.